مهدیسمهدیس، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

خاطرات مهدیسم

8 ماهگی مهدیس

عزیز دلم خدا رو شکر میکنم که شما رو دارم و شما 1 ماه بزرگتر شدی یاد اون موقعها که تو دلم بودی افتادم . از احوالات این روزها بگم برات که خونه رو میکنی مثل بازار یه سری کارها هست که به طور روتین صبح چشمات رو باز میکنی شروع به انجام دادنشون میکنی . بیدار میشی بعد باکس جورابهای محدثه رو که کنار کمدتون هست رو خالی میکنی بعدش مال خودت رو خالی میکنی اگر اتفاقی در کمد یا کشویی باز باشه اون رو هم خالی میکنی و عروسگهای محدثه رو میریزی وسط بعد که مطمین شدی اتاق بهم ریخته شده با خیال راحت میای تو اتاق ما و لوازم روی میز آرایش رو میریزی وسط و برسها رو پرت میکنی کف اتاق  بعد میری سراغ تخت ما زور میزنی که بری بالا بعد کلی نق زدن میذارمت روی تخت وسایل...
4 مهر 1392
1